Welcome to 30avash-it87.Blogsky.com

هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد...

Welcome to 30avash-it87.Blogsky.com

هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد...

دلم گرفت...


امشب به یاد تک تک شبها دلم گرفت

در اضطراب کهنه غمها دلم گرفت

انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد

در انتهای خیس ورقها دلم گرفت

از خواندن تمام خبرها دلم بسوخت

از گفتن تمام غزلها دلم گرفت

در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو

در آتش گرفته سراپا... دلم گرفت


متروکه نیست خلوت سرد دلم ولی

از ارتباط مردم دنیا دلم گرفت

اینجا منم و خاطره های تمام تلخ

اقرار می کنم در آمدم از پا دلم گرفت

می خواستم ببوسمت از دیار دور

می خواستم ببوسمت اما دلم گرفت

نه اینکه فکر کنی از تو کنده ام

یا اینکه از محال تمنا دلم گرفت

از لحظه ای که هق هق هر روزه مرا

بگذاشتی به روی دو لبها دلم گرفت

از لحظه ای که هر دو نگاهم اسیر شد

در امتداد هیچ قدمها دلم گرفت

از لحظه ای که خیس شدم در خیال تو

آندم که تنگ شدند نفس ها دلم گرفت

از این که باز تو نیستی کنار من

از این که باز خسته و تنهام...دلم گرفت

می خواهمت که بار دگر گرمتر ز پیش

می خواهم تا ببوسمت اما دلم گرفت

تکرار می کنم این سطرهای کهنه را

                             تکرار می کنم که خدایا دلم گرفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد